تولید نسخه‌های بهینه شده از سه فصل ابتدایی مجموعه بازی‌های تومب ریدر، حس‌های متفاوتی را در مخاطبان به وجود می‌آورد. اول، از فرصت بازگشت به گذشته و بازی مجدد با لارا کرافت، لذت می‌برند و از خاطرات شیرین خود لذت می‌برند. دوم، این مجموعه به جنبه‌های تاریک و سختی ماجرا هم پرداخته و نشان می‌دهد که بهینه کردن بازی‌های کلاسیک، بخصوص برای نسل جدید، چالش‌هایی دارد. اینکه آیا تیم Aspyr، سازنده این نسخه‌ها، توانسته است نسخه‌هایی با کیفیت را ارائه دهد یا خیر، نیازمند بررسی و نقد بازی تومب ریدر I–III Remastered است.

سری بازی‌های Tomb Raider به عنوان یکی از پرچم‌داران سبک اکشن‌ادونچر شناخته می‌شود. ویژگی‌های منحصربه‌فرد این مجموعه باعث شده تا بسیاری از بازی‌های دیگر الهام گرفته و گاهی حتی به موفقیت‌های بزرگی دست یابند؛ از جمله مجموعه Uncharted که یکی از نزدیک‌ترین نمونه‌هاست. محیط‌های گسترده، مکان‌ها و نقاطی که در زمان خود مشکل بوده‌اند، از ویژگی‌های برجسته این مجموعه به‌شمار می‌آیند. اما بخش اساسی و البته برجسته‌ترین این مجموعه، شخصیت اصلی است که می‌توان گفت بخش قابل توجهی از محبوبیت این بازی را به آن نسبت داد. ویژگی‌های جذاب فیزیکی همراه با قدرت‌های اکروباتیکی لارا کرافت، هر بار داستانی زیبا و هیجان‌انگیز را به ما ارائه می‌دهد که لذت بردن از آن را فراهم می‌کند.

جذابیت‌های لارا در نسخه بهینه شده همچنان حفظ شده و با توجه به اصلاحات گرافیکی، جلوه‌های ویژه‌ای به بازی افزوده شده است. اضافه کردن یک دکمه مخصوص برای سوییچ بین گرافیک کلاسیک و مدرن، به ما امکان مشاهده تغییرات را در لحظه می‌دهد و این اقدام خوب باعث شده تا تغییرات مثبت در گرافیک به خوبی قابل مشاهده باشد. اما بخش اساسی این بهبودات عمق بخشیده شدن به محیط‌های بازی است. دوردست‌ها به وضوح دیده می‌شوند و محیط با طراحی پویا و چشم نواز به‌شکل قابل توجهی بهبود یافته است. جزئیات بیشتر و کیفیت بافت‌ها نیز بهتر شده و رنگ‌ها در هر محیط به شکل مناسبی تنظیم شده‌اند تا چشم را اذیت نکنند. دالان‌ها و غارها به خوبی تمایز داده شده و ورودی و خروجی‌های هر دالان نسبت به نسخه کلاسیک بهتر بهبود یافته‌اند.

فریم در زمان سوییچ بین نسخه کلاسیک و مدرن متغیر است و می‌توان تفاوت فریم بالا بین دو نسخه را مشاهده کرد. اگرچه تغییرات گرافیکی بسیار زیبا اعمال شده است، اما هنوز بخشی از پلتفورمینگ بازی به دلیل کیفیت پایین آبجکت‌ها تحت تاثیر قرار گرفته و بازی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال، اگر لبه‌ای از کوه یا دیوار را به طور تصادفی نیابید یا در حین یک پرش اشتباه به یک مکان مخفی نرسیدید، هیچ‌گاه به مکان‌های مخفی و آیتم‌های داخل آنها دسترسی نخواهید داشت. این مورد در نسخه کلاسیک وجود دارد، اما در نسخه مدرن قابل چشم پوشی نیست و تاثیر منفی روی بازی دارد.

یکی دیگر از نقاظات این است که تعداد دشمنان در بازی افزایش نیافته است. تعداد دشمنان در نسخه بهینه شده همانند نسخه کلاسیک است و به همین تعداد دشمنان مثل دایناسورها و ببرها روبرو می‌شوید. برخی از بازیکنان ممکن است از افزایش تعداد دشمنان برای افزایش اکشن و تیراندازی لذت ببرند، اما این تغییر در نسخه بهینه شده اعمال نشده است.

دشمن اصلی در بازی نه دشمن‌ها و نه مهمات بازی است، بلکه کنترل و دوربین بازی هستند. در حالی که تیم سازنده یک نسخه مدرن از کنترل را در بازی اضافه کرده‌اند، اما همچنان کنترل بازی به شدت مشکل‌ساز است. زاویه دوربین نیز به این مشکلات اضافه می‌شود. انجام عملیاتی مانند گرفتن لبه‌ها، پریدن از روی سکو‌ها و پلتفورمینگ بازی به قدری دشوار و مشکل است که ممکن است باعث شکست کنترلر شما شود. بارها اتفاق افتاده که حتی پریدن روی یک سکوی ساده نیز بسیار دشوار باشد و ممکن است چندین بار از روی آن بیافتید.

به عنوان مثال، در قسمتی از بازی که تعداد تله‌ها افزایش می‌یابد، زاویه دوربین به یکی از دشمنان شما تبدیل می‌شود و ممکن است باعث از دست دادن کنترل و دچار شکست شما شود. این مشکلات در هر سه نسخه از بازی وجود دارند و بارها ممکن است راهگذری از یک راهروی ساده برای شما دشوار و دردسرساز شود.

با وجود اینکه تیم سازنده این امکان را فراهم کرده‌اند که از هر دو سیستم کنترل مدرن و کلاسیک استفاده کنیم، اما بعد از تست‌های زیاد به این نتیجه رسیده‌ام که انجام بازی با کنترل کلاسیک واقعاً سخت و طاقت‌فرسا است. به‌خصوص که تاریخ انقضای طراحی مراحل بازی (لول دیزاین) به کلی قدیمی شده و از بین رفته است و سیستم کنترل بازی با آنالوگ‌ها همخوانی ندارد. بنابراین، بازی با کنترل مدرن به مراتب راحت‌تر است. با این وجود، بازی همچنان حس اکتشاف و ماجراجویی را در خود حفظ کرده است. رفت‌ و برگشت‌های متعدد به همان مکان اول و تلاش برای حل کردن پازل‌ها به مانند قدیم خوب و حس جالبی به مخاطب منتقل می‌کند.

اضافه شدن بخش Photo Mode به علاوه سیستم ذخیره بازی در هر لحظه و هر مکان از ویژگی‌های مثبت بازی است. اما متاسفانه، هیچ استفاده‌ای از امکانات کنترلر دوآل سنس و دیگر ویژگی‌های کنسول‌های نسل جدید نشده است. با این حال، افزودن اندک مراحل فرعی و مکان‌های مخفی به بازی می‌تواند جذابیت خاصی برای کاربرانی که بازی را می‌شناسند، به وجود آورد. علاوه بر تغییرات گرافیکی، افکت‌های صوتی نیز بهبود یافته‌اند. صدای دشمنان مانند گرگ‌ها و دایناسورها به همراه صدای شلیک گلوله به وضوح بهبود یافته است که نشان می‌دهد تیم سازنده تلاش کرده‌اند تا حتی افکت‌های صوتی را نیز بهبود بخشند و تجربه صوتی بازی را بهبود بخشند.

واقعیت این است که عناوین کلاسیک برای بسیاری از گیمرهای امروزی جذابیت خاصی ندارند. ریمستر کردن یک بازی کلاسیک که قدمت آن به 20 سال پیش برمی‌گردد، حتی وقتی در بهترین شرایط بهینه شوند، باز هم ممکن است مشکلات و مسائل خودش را داشته باشد، به خصوص به دلیل کهنه شدن سیستم طراحی مراحل.

خروجی پیش رو تنها می‌تواند برای مخاطبین کهنه‌کار آن هم به واسطه یادآوری خاطرات جذاب باشد، در غیر این صورت هیچ عنوانی در چنین شرایطی نمی‌تواند ذره‌ای برای گیمرهای نسل جدید جذابیت داشته باشد. این امر به خاطر تفاوت‌های فرهنگی، فناوری و سلیقه‌های بازیکنان می‌باشد. به هر حال، ریمستر کردن عناوین کلاسیک می‌تواند فرصتی برای بازیکنان جدید وارد شدن به دنیای بازی‌های گذشته باشد و به آنها فرصتی برای تجربه‌ی یک بخش مهم از تاریخ بازی‌های ویدیویی را بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *